محل تبلیغات شما
نخستین بار که قلم دردست گرفتم راهیچ وقت فراموش نمی کنم، زمانی که حتی اسم خودم راهم بلدنبودم بنویسم؛ آنگاه انسانی ازجنس فرشته هاباقلبی مملوءازمهربانی ولطف دستان ظریفم رادردستانش گرفت ونوشتن وخواندن به من آموخت.معلم سیاهی های جهل ونادانی راازمن دورکرد. هم اکنون که ایام پرمهر دبستان به پایان رسید و برگی از دفتر زندگانیم ورق خورد، باکوله باری ازخاطرات روزهای باهم بودن، شورونشاط زنگ آخر، چرت های شیرین سرکلاس، دعوای دلنشین معلمم سرننوشتن مشق، وقهر من برای نگرفتن امتحان به پایان رسید.

کاش زندگی دنده عقبی داشت و برمیگشتم به همان روز اول دبستان تابهتروبیشتر قدرهمچون معلمان ومدیر عزیزم رابدانم،مدیری که همچون مادری مهربان برایمان بود، کاش میتوانستم ذره ای از محبت های بی پایانت راجبران کنم.

مدیرخوبم!ای فرشته زمینی دوستت دارم.آری معلم بودن ومدیر بودن شغل نیست.عشق است.

معلمی شغل نیست... معلمی عشق است...

های ,رسید ,فرشته ,دبستان ,کاش ,معلم ,به پایان ,پایان رسید ,عشق است ,شغل نیست ,به همان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها